سالها

خلا من اینجا مینویسم با حرف دلم.ناراحتم از خودم .از این همه سادگی خودم متنفرم.از اینکه اینقد راحت میبخشم.فراموش میکنم.یک روز ازش جدا میشم.میدونم.روزی که تحملم سر بیاد.دوست دارم تا جوونم اینطور بشه.کاش شرایط طوری عوض بشه که باهاش زندگی نکنم.کاش کسی رو که دوس داشتم برای با اون بودن پافشاری میکردم و زندگیمو با اون داشتم.چرا سهم یه زن پاک این همه بی توجهی خیانت؟؟؟ نه من خیانت نمیکنم. عزت نفسم این اجازه رو نمیده.ولی کاش خدا شرایط رو طور دیگه ای عوض کنه.از خیلی چیزها متاسفم.خیلی چیزها.فقط من و خدام میدونیم چطوری این روزها رو سر میکنم.خدایا خودت خلاصم کن از این نکبتی ها.... + تاريخ چهارشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۷ساعت 0:5 نويسنده باران | سالها...ادامه مطلب

بعد تو به گمانم خوب زندگی کردم.فکر میکردم جای خالی دستانم پر شدهغافل از اینکه تازگی ها فهمیدم همیشه خیانت میکرده به من و احساسم  خواستم درد دل کنم از بی کسی هایم ولی کسی نبود زد به سرم که پیدات کنم ولی نتوانستم.گفتم شاید خودت همدمی پیدا کرده باشی و د سالها...ادامه مطلب

باز هم بهانه باران و شروع فصل پاییز تنها چیزی هست که خاطراتم را با تو پر رنگ میکند.از تو دورم و نمیدانم کجایی و من در این اول صبح دلم آشوب است برای دیدن تو.دلم میخواهد با تو این دل آشوبم آروم بگیرد. دلم پرسه میزند برای با هم راه رفتنمان زیر باران .من سالها...ادامه مطلب

تنهایی این شبها عجیب احساس تنهایی میکنم.دوست دارم فریاد بزنم که از تنهایی میترسم.یاد جمله ای افتادم هر کی پاک تره تنها تره.یاد تنهایی های قبلا افتادم .یاد گریه هام تو خیابون.یاد نامه هایی که برای خدا مینوشتم.یاد تو.....یاد تو دیگه برام مهم نیست.ول سالها...ادامه مطلب

خلا من اینجا مینویسم با حرف دلم.ناراحتم از خودم .از این همه سادگی خودم متنفرم.از اینکه اینقد راحت میبخشم.فراموش میکنم.یک روز ازش جدا میشم.میدونم.روزی که تحملم سر بیاد.دوست دارم تا جوونم اینطور بشه.کاش شرایط طوری عوض بشه که باهاش زندگی نکنم.کاش کسی سالها...ادامه مطلب

روز مرد به مرد های واقعی مبارک.نه مردهایی که از ظاهر خوبن و در ذات همان شهوت پرست همیشگی هستند.به جرئت قسم میخورم تعداد مردان سالم و درست کار در کل دنیا انگشت شمار است.هیچ مردی نتوانسته امیال حیوان صفتش را کنترل کند.اینگونه مردها لیاقتشان کمتر از سگ است.چون سگ حداقل وفادار است.

روز مرد به مردهای واقعی مبارک

سالها...

از پس سالها آمده ام و هنوز دلم تنگ تو هست

هرچه میکنم یادت فراموش نمیشود تو چه کرده ای با من

عشقت مانند دریای طوفانی که موج میزند بر صخره دلم را درد آورد

کاش به پای هم میماندیم

کاش من نمیرفتم و یا حداقل صدایم میکردی که نروم

از منطقت بدم می آید.از اینکه گفتی برو پای سرنوشتت

رفتم ولی جای تو در قلبم خالیست

من ماندم و یادت و خاطرات شیرین ما

سالها...